م.ب.م

يكشنبه, ۷ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۰۲:۵۹ ب.ظ
نویسنده : خانم ۲۹۱۲

وقتی نفهمی طرف مقابل داره برات فیلم بازی میکنه یا نه واقعاً مریضه، خیلی آسون نیست که باهاش رفتار در شانشو انجام بدی. م.ب.م دو روزی میشه که مهمون خونه ما هست. رفتارش طاقت آدم رو طاق میکنه، حالا ما نمیدونیم فیلم میره برامون یا واقعاً ذهنش مشوش و دست خودش نیست رفتار و کاراش

رفتار درست برای حالت اول واقعاً سخته  در این حد که همه سعیم رو میکنم اصلا توپم سمت م.ب.م نیفته وگرنه شاید بد جواب بدم.به هر حال بزرگ تر و احترامش واجب[وقتی میاد به همین دلیل اغلب تو اتاق خودمو حبس میکنم مگر به اجبار بیام بیرون] اما خب داستان مورد دوم فرق داره آدمی که مریض دست خودش نیست... حرفا و کاراش

قضیه م.ب.م باعث میشه بیشتر به احوالات دوره پیریم فکر کنم و همیشه از خدا اونقدری عمر بخوام که محتاج بقیه نشم!

زبون، آخ از زبونی که حرف میزنه و میسوزونه طرف مقابل رو... اینکه همه حرفاشون از یه غرض و هدف خاص تو ذهنشون باشه که مطمئناً هدف خوبیم نیست.خلاصه دوست ندارم با حرف زدنم باعث رنجش بقیه بشم... همیشه با خودم میگم وقتی میخوای حرف بزنی اول برای خودت مزه مزه کن اگر ناراحت نشدی بگو (تازه اگر واقعاً بخوای حرفی بزنی که طرف مقابلت ناراحت نشه باید با روحیاتش هم آشنا باشی) چون شاید من ناراحت نشم اما شما بشی!

 

مادر بزرگ مادری

خلاصه اینکه

نیرزد آنکه دلی را ز خود بیازاری

درسته...

عنوانت من رو یاد ش م ر توی فیلم اخراجیا انداخت:)))

آدما پیر که میشن توقعشون بالا میره زبونشونم تند میشه دست خودشون نیست ماها باید سطح تحملمون رو بالا ببریم 

:)))
من پیر زن میشناسم عین گل، فرشتس ... از دیوار صدا دربیاد از اون صدا در نمیاد ... صدا هم دربیاد لذت میبری! اصن من دلم میخواد برم بشینم همش باهاش حرف بزنم انقدر با محبت
جای دور نریم همین م.ب.پ خودم!
میدانی آدم داریم تا ادم... 
ولی به هر حال در حال تمرین کردنم  تحملم بره بالا:|

قدیمیا اینجوری هستن

 

خدارحمت کنه مادربزرگ مادری منو، خیلی رک و ساده دل بود، ولی درکنارش خیلی مهربون بود، همیشه به این رک بودنش میخندیدیم

چی بگم والا برای سبو هم نوشتم من میشناسم پیر زن هایی که واقعاً با محبتن.


حالا من وارد جزئیات م.ب.م خودم نمیشم. اما ما مهربانی زیادی هم ندیدم ازشون.
من از صبح قفسه سینم درد گرفته در این حد فشار عصبی روم بود ):|

چاره کار تحمل و صبوریه. چه می‌شه کرد.

درسته ... تنها و بهترین راه همین!

باورکن اینا دست خودشون نیست، یه عمرطولانی اینجوری زندگی کردن، ازش دلخور نشو، آدم که پیر میشه بهونه گیر و غرغرو میشه

اره واقعا تا جایی که یادم میاد از اول با ما همین بودن. 
اخه فکر میکنم م.ب من دیگه زیادی غر میزنه امروز بردیمش دکتر اعصاب انقدر که همش بیتاب و استرس داره و هاج و واج حرف میزد.
امیدوارم دارو ها روش اثر داشته باشه، 

الان که دیگه معلوم شد بنده خدا آلزایمر داره تحملش کن با عقش 

اوهوم :(

جمله ی :« تازه اگر واقعاً بخوای حرفی بزنی که طرف مقابلت ناراحت نشه باید با روحیاتش هم آشنا باشی چون شاید من ناراحت نشم اما شما بشی» 

خودش به تنهایی خیلی جمله بود...

 

+افرادی که خودشون رو به مریضی میزنن تحملشون واقعا سخته. 

یکی از بزرگ های فامیل ماهم همینه. و دختر!دقیقا هروقت میاد تمایل شدیدم به تو اتاق حبس کردن خودم رو باید سرکوب کنم. چون اگر سرکوبش نکنم دائما تو اتاقم. و نارحتم میشه. 

بعد فکر کن همچین فردی، خیلی هم کنجکاو باشه تو کار همه...

در حدی که یکی مون میخواد غذا بخوره میگه وااای چقدر میخوری. 

اون یکی که نمیخوره میگه چراااا تو نمیخوری..

:/


 

بعضیا مدلشون ازونا هم نباید به دل بگیری... اما داستان تبعیض فرق داره :)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">