۴ مطلب در شهریور ۱۳۹۹ ثبت شده است.

باز آمد بوی ماه دانشگاه، بوی خستگی های راه دانشگاه

شنبه, ۲۹ شهریور ۱۳۹۹، ۱۰:۰۹ ب.ظ
نویسنده : خانم ۲۹۱۲
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید

بجنگ تا صبور شوی!

شنبه, ۲۲ شهریور ۱۳۹۹، ۰۴:۱۴ ب.ظ
نویسنده : خانم ۲۹۱۲

مدتی خودم رو شدیداً آدم کم صبری میدونستم. اون هم فقط به یک دلیل اینکه زیاد غر میزنم! تا بالاخره تونستم این یک مورد رو کنترل کنم و به جای غر غر، عامل این بی اعصابیا و غرغر هامو تحمل کنم! بله این شد که به خودم مطمئن شدم من آدم صبوری شدم. دیگه میتونم با هر مشکلی کنار بیام، دنیا و تحولاتش برام اهمیتی نداره هر چی باشه من تحمل میکنم.

چند روز پیش مطلبی رو خوندم من باب این موضوع چگونه دربرابر مشکلات صبر کنیم؟ توضیحات جامع و کاملی رو نوشته بود اما مهم ترین خط از نظر من این روایت بود که "پیامبر خدا فرمود: علامت صابر سه چیز است. اولین مورد این است که صبور تنبلی نمی‌کند. دوم اینکه صبور خسته نمی‌شود. سومین مورد این است که در مسیر سختی و مشکلات گلایه نمی‌کنند."

اما من فقط تونسته بودم روی مورد سوم کار بکنم!!! نه تنها صبور نیستم بلکه با این کارم به خودم هم آسیب میزدم و دچار خود خوری شده بودم. همین الان می تونم خیلی از مشکلات رو با صبوری به شیوه درست حل بکنم (به شرط گذاشتن زمان کافی) نه اینکه تحمل بکنم! اینجوری فقط ذهن و روحم دچار آسیب میشه.

باید مشکلی که مارو آزار میده پیدا کنیم! 

راه حل اون مشکل رو هم پیدا کنیم! 

تلاش کنیم تا مشکل رو حل کنیم.

این وسط شکوه و ناله هم نکنیم!

حالا مایک آدم صبور شناخته میشیم.

بنظر من صبوری یک مسیر ساده از تحمل کردن و سکوت نیست بلکه عین یک میدون جنگه!

از مضرات کلاس آنلاین :)

جمعه, ۲۱ شهریور ۱۳۹۹، ۱۲:۳۳ ب.ظ
نویسنده : خانم ۲۹۱۲

من همون کسی هستم که 6 روز قبل از امتحان کتبی (حضوری) کلاس زبانم گفتم اصلا نمیرم امتحان بدم و این جمله رو تا یک رو قبل از امتحان مدام تکرار میکردم و فکرش رو هم نمیکردم که ساعت 6 صبح روز امتحان شروع کنم به خوندن تا برم امتحان بدم :|(وی از نوزادی دقیقه نودی بود) راستش را بخواهید خیلی فکر کردم دیدم ظلم است در حق عمر و پولی که گذاشتم. باید نتیجه بگیرم! اما به خودم قول دادم تا زمانی که قرار است کلاس ها انلاین برگزار شود. اسم از ثبت نام مجدد برای کلاس زبان را نیاورم. جالب اینجاست بقیه همکلاسی ها هم گفتن،  ما هم با این اوضاع ادامه نمیدیم. 

 

زمانی که دانشجو بودم هر چند الان هم هستم اما با این تفاوت که درسی برای پاس کردن ندارم. سر کلاس های درس که حضوری بود حداکثر 40% مطلب را متوجه میشدم  و حتی گاهی 0% :)) درحدی که میفهمیدم موضوع درس چی هست! و این جمله معروف من بود "خودم میخونم بابا ... چیزی نگفت که" انقدر اعتماد به نفس(سقف) داشتم. همین طور هم میشد و خودم میخوندم.اما شب امتحان جد و آبادم جلو چشمم میامد. مگه درس هایی که تمرین تحویلی داشتیم البته اگر در جریان باشید بیشتر درسای ما(فنی مهندسی)تمرین تحویلی دارند :دی اینا رو گفتم که بگم ببینید من سر کلاس حضوری چجوری بودم!! که با استاد های با ابهت چشم در چشم میشدم اما شاید یک کلمه از حرفهاشونم نمیفهمیدم الان که دیگه پشت سیستم هستم. هیچ وقت نباید ازم انتظار داشت که همه حواسم به درس باشه!:/ البته من به این موضوع افتخار نمیکنم. چون طعم فهمیدن کامل درس سر کلاس ها رو هم چشیدم و باعث افتخار اساتید گرامی شدم اما متاسفانه این موضوع برای من توی هر درس نهایت 2 جلسه اتفاق میافتاد بقیش رو یا خواب بودم یا حوصله گوش دادن نداشتم یا ضعف داشتم یا ... 

 

و یک بحث مهم دیگه ای که در مورد کلاس های انلاین وجود داره بحث امتحان دادن، به شخصه اگر در این دوره دانشجو و دانش آموز بودم که باید پشت سیستم، امتحان آنلاین میدادم. روش های نوینی از تقلب کردن ارائه میدادم :| دیگه توی همین دو جلسه امتحان آنلاین کلاس زبان میشد فهمید.(این چیز ها رو نمیگم بد اموزی داره((:). البته بذارید یک موضوع دیگه ای رو هم بهتون بگم من توی همین عمر 18 سال تحصیلی خودم هر بار تقلب کردم ...یعنی به ضرس قاطع هر بار تقلب کردم (چه بخوام برسونم یا بهم برسونند) ... یا اون امتحان به کلی حذف شده یا نمرش هیچ تاثیری توی نمره اصلی نداشته یا از اخر به همون اندازه تقلب من به بقیه نمره اضافه شده یا هر چی تقلب کردم غلط بوده و یا کلاً تقلبم لو رفته. خلاصه خیر ندیدم ازش :)) این برام  ثابت شده است، هر وقت تقلب کنم به جایی نمیرسه :|(از نعمتای خداوندی به منه :دی) یاده چندتا از خاطرات تقلب کردنامون افتادم بیشترین و سنگین ترین تقلبم همین پارسال، درس مدل سازی بیومکانیک بود. استادمون رو کارد بهش میزدی خونش در نمیامد :) دیگه اگر بخوام اینا رو توضیح بدم این پست فوق بد اموزی میشه.

 

دوست دارم هنوز هم بنویسم، درباره صبر! تعریفتون از صبر چیه ؟ به چه کسی میگید صبور؟ بنظرتون خودتون آدم صبوری هستید؟

 

 

ذهن ما یک باغچه است/گل در آن باید کاشت

دوشنبه, ۱۷ شهریور ۱۳۹۹، ۰۸:۳۶ ب.ظ
نویسنده : خانم ۲۹۱۲

چی بهتر از اینکه صبح بعد از باز شدن چشمات، گلهای پژمرده دیروز رو ببینی که با گلهای جدید عوض شدن! علاقه من به گلهای طبیعی بکنار . اگر بیایم بحث زیبایی و لطافت گلها رو در نظر نگیریم چیز دیگه ای که یک گل رو ارزشمند میکنه کسانی هستند که اون رو به عنوان هدیه به تو میبخشند. این نشون میده روحیه آنها هم این لطافت و زیبایی رو درک کرده اون موقع هست  که ارزششون 100 ها برابر میشه ... گل اینجا فقط یک واسطه میشه برای نزدیک کردن و پیوند زدن قلبها... توی این روزهایی که اغلب همه درگیر دغدغه های زندگی هستند! گل میتونه یکی از دلخوشی های کوچیک بشمار بیاد. حالا فکر کن این گلهارو با دست خودش برات بچینه! با این تفکر که میدونه چقدر گل دوست داری:)