خبرت نیست!!

دوشنبه, ۱ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۰۷:۳۹ ب.ظ
نویسنده : خانم ۲۹۱۲

خبرت هست که بی روی تو آرامم نیست

طاقت بار فراق این همه ایامم نیست

خالی از ذکر تو عضوی چه حکایت باشد

سر مویی به غلط در همه اندامم نیست

میل آن دانه خالم نظری بیش نبود

چون بدیدم ره بیرون شدن از دامم نیست

شب بر آنم که مگر روز نخواهد بودن

بامدادت که نبینم طمع شامم نیست

چشم از آن روز که برکردم و رویت دیدم

به همین دیده سر دیدن اقوامم نیست

نازنینا مکن آن جور که کافر نکند

ور جهودی بکنم بهره در اسلامم نیست

گو همه شهر به جنگم به درآیند و خلاف

من که در خلوت خاصم خبر از عامم نیست

نه به زرق آمده ام تا به ملامت بروم

بندگی لازم اگر عزت و اکرامم نیست

به خدا و به سراپای تو کز دوستیت

خبر از دشمن و اندیشه ز دشنامم نیست

دوستت دارم اگر لطف کنی ور نکنی

به دو چشم تو که چشم از تو به انعامم نیست

سعدیا نامتناسب حیوانی باشد

هر که گوید که دلم هست و دلارامم نیست

 

بعداً نوشت: اینجا یک ویس از خودم گذاشته بودم(همین شعر رو خونده بودم)که بیشتر فکر کردم دیدم، از زیبایی شعر کاسته میشه:| این شد که پاکش کردم.

سعدی

علیه الرحمه ...

رحمت خدا بر او ...

صدات قشنگ ترش کرده بود

نظر لطفته 

حالا بعداً دوباره میذارمش... شاید با تغییرات

بد کاری کردی ویس رو برداشتی

گوش نداده بودی؟

نرگس یه سر به پست اول هم بزن لطفاً!

چشم آن روز که برکردم و رویت دیدم

به همین دیده سر دیدن اقوامم نیست

چقدر قشنگه:-)

^__^
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">