حال نامعلوم

چهارشنبه, ۲۶ بهمن ۱۴۰۱، ۱۱:۱۳ ب.ظ
نویسنده : خانم ۲۹۱۲

روزای عجیبی رو میگذرونم. حس غم ... حس شادی ... حس غم و شادی باهم 

اینو قشنگ دارم میفهمم که واقعا حال ادمی به مویی بنده... با پوست و گوشت خودم حس کردم که اگر خدا بخواد میتونه تو رو در لحظه ای به اوج شادی ببره و توی همون شادی یه غم بهت بده.(و یا حتی برعکس)

نمیتونم خوب حسم رو بیان کنم. اما همه چیز ما خداست. همه زندگی ما خداست ... بدون خدا هیچ و پوچیم.

خیلی این پستت رو درک میکنم ولی همیشه بعد اون پوچی برای من پوچی و ناامیدی بیشتر بوده :/

درک میکنم ...
اما خب چاره چیه؟ :)

زندگیت شیرین باشه، آروم باشه...

ممنونم نرگس عزیزم
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">