فوبیای سگ!

يكشنبه, ۲۷ مهر ۱۳۹۹، ۰۸:۳۴ ب.ظ
نویسنده : خانم ۲۹۱۲

شما فک کن  ساعت 6 شبه تازه از خوابگاه دانشگاه میزنی بیرون، همه جا تاریک سکوت مرگبار حتی :|

همیشه برای اینکه سکوتو بشکنی یک آهنگ از گوشیت پلی میکنی و بدون هندزفری با صدای بلند بهش گوش میدی !

مسیر میانبر ظلمات واقعیه، اما تو اغلب زودتر رسیدن رو ترجیح میدی، پس میندازی تو خاکی 30 تا پله رو میری پایین صدای سگا رو میشنویی... صدا هر لحظه بهت نزدیک تر میشه (قلبم داشت وایمیستاد دیگه) نمیدونید بدویید، ندویید (قبلا تجربه داشتید و میدونید که اگر بدویید میدون دنبالتون)، تازه کوله به دوش روبه روت پله، پس چیکار کنم!! انقدر خون به مغزت نمیرسه که به جای کم کردن صدای آهنگ بلند ترش میکنی ://// 

همچنان نمیدونی چه کنی که یه دفه ای با صدای بلد میگی کیش کیش :|||| (بخندید اشکال نداره، ولی هیچ لغت دیگه ای به ذهنم نیومد) و باید بگم سگا برگشتن! (خدا رحم کرد)

برگشتم پشت سرمو دیدم، دو تا آقا که کارگرای ساختمون نیمه کاره خوابگاه بودن(از کانکسای استراحتشون اومده بودن بیرون) 

- چرا از اینجا اومدییی ؟!! 

+همیشه ازین جا میام خب :(

-دیگه از اینور نیا، این راه ببین چراغ داره از اینجا برو 

+ باشه، ممنون

آخر نفهمیدم اون سگا بخاطر کیش کیش من رفتن یا اون دوتا آقا یه حرکتی زدن :(

 

>خستم...

روزانه نویس

سلام. خدا قوت :)

هر کدوممون ترسایی داریم ...

سلام، ممنونم :)

درسته 

میگن از روی زمین سنگ برداری، سگ درمیره. من اعتقادم روی این روش هست و سعی می‌کنم خیلی نترسم:-))) حالا مطمئن نیستم کاربرد داره یا نه:/

اره با خودم گفتم اگر نزدیک تر بیان دیگه سنگ برمیدارم :)) 
البته اونجا خاک بود و شن ...سنگ نداشت.

سلام دفعه بعدی قشم قشم رو بگو، شاید از کیش خوششون نیاد با قشم بیشتر حال کنن

بی مزه ی کی بودم من؟

سلام 
ما اینجا وقتی میخوایم مگس (حشرات) رو دور کنیم میگیم کیش کیش :|

از کجا میدونی شاید قشم هم جواب داد :))

من:)

 اون دوستی که فرمودن خم بشید وسنگ بردارید منظورشون سنگ‌واقعی نیست، منم اینو شنیدم ، همین که خم بشید سگ‌فکر میکنه میخوایید سنگ بردارید و بزنید، بخاطر همین میره. تا حالا این روشو امتحان نکردم، فقط سعی میکنم با آرامش از کنارش رد بشم.

عه چه جالب من نشنیده بودم. 
من اروم بودم، اون دنبالم بود😨

بعضی وقتا اروم بودن جواب نمیده , یادمه یه بار یه گله سگ داشتن میومدن طرفم و من هیچ واکنشی نمیتونستم نشون بدم و به شکل عجیبی اروم اومدن رد شدن با اینکه قبلش پارس میکردن!

وای من نمیتونممم، اصلا دست خودم نیست ... اون شب هم به خاطر محدودیتام ندوییدم وگرنه ...-__-

اصلا ترس من از همون روزی شروع شد که ۵ تا یک (سگ گله هم بودن) افتادن دنبالم، دختر خالم دقیقا بغل دست من بودا اما اون ندویید، من دوییدم🤦🏻‍♀️

منم یادمه چندسال پیش، شب سوار دوچرخه بودم، یه سگ پدرسگ تا ته کوچه دنبالم کرد ://

خیلی وحشتناک بود -_-

واای دوچرخه هم نمیشه باهاش زیاد سرعت بری🤦🏻‍♀️
میفهمم
من حتی اون باری که دنبالم کردن دستای یکی از اون ۵ تا  سگ میخورد به پای من انقدر نزدیک من بود. داشتم می رسیدم به کوه که دیگه چوپان گله انقدر سوت زد برگشتن😐

یا حسین --________--

😑😑

سلام دیگه وقتی داره میاد پاچتو بگیره فوبیا نیست اسمش، واقعا باید ترسید درستش همینه :)

سلام:)
کی، الان یا ۱۵ سال پیش؟
اگه الان، اون سگا هنوز ۵۰، ۶۰ متر ازم فاصله داشتن.
۱۵ سال پیش هم که دیگه ترس من شروع شد اصلا-_-

خدا شما رو حفظ کنه و اونا رو خیر ...!

 ممنونم:)

هر کسی یه ترسایی داره خب

ولی من عاااشق سگم 😍 ولی تا دلت بخواد فوبیای حشرات و خزندگان و اینجور چیزا رو دارم

درسته
من ازونا هم میترسم:)))

6 سال پیش...

خدایا به دوری عادتمون نده...

 

باید از عشقش عراقی می شدیم...

واقعا.. خدا به دوری عادتمون نده...

خوش امدید:)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">